تو : دوست دارم الان پیشم بودی.
من : خوب، چی میشد؟
تو: اونقدر محکم کنار خودم نگهت میداشتم که حرصت دربیاد.
من : :O واقعا؟
تو : واقعا ^ - ^
من در دلم برای این حرف تو قند آب کردم.می دانم که می دانی چقدر دلم بی تاب توست.
تو : دوست دارم الان پیشم بودی.
من : خوب، چی میشد؟
تو: اونقدر محکم کنار خودم نگهت میداشتم که حرصت دربیاد.
من : :O واقعا؟
تو : واقعا ^ - ^
من در دلم برای این حرف تو قند آب کردم.می دانم که می دانی چقدر دلم بی تاب توست.
چقدر خوبه بعد دو روز و نیم دوری، 6ساعت با هم بودن.
چقدر دلم با بودنت آرومه.
چقدر دلم با تو بودن رو دوست داره.
؛-؛-؛-؛-؛-؛
تو : چقدر دلت برام تنگ شده بود؟
من : خعلییی
تو: خعلی یعنی چندتا؟
من : اگه میشد بگم چندتا دیگه خعلی نبود که ;-)
تو : آره، خوب دقت کردیا ;-)
☆ ☆ ☆
فکر کن عاشقانه هامونو بنویسی؛ سالها بعد بچه یا نوه ات دفترتو بخونه و با خودش بگه : چه عشق قشنگی!
من: چه کاریه؟ بچه وارد مسایل عشقولانه بزرگترا بشه؟!
- هوم؟ خوبه دیگه:))
من : باوشه، اما خعلی پر توقعی ها ;-)
- چرا؟
من : خوووو این همه مدت رو من بنویسم و تو پز بدی؟
- خخخخخخ آررره، دوستت دارم گلم.
من : منم♥ :-)
بازم رفتی سفر.
بازم من دلتنگنم.
بازم غصه تو دلم خونه کرده.
هعیییییی
تو : من کیم؟
من : سوال خوبیه ، تو کیی؟
تو : یعنی نمی شناسی منو؟
من : بگو یادم بیاد، یه چیزایی یادمه .
تو : من همونیم که اگه یکی نباشه ، همه چی براش سرد و تاریکه. انگار نفسش به اون بنده . می دونم حرف تکراریه اما من همونیم که عاشق توست.
من : :))) & :-*
آهان شناختمت تو عزیز منی . تو گل منی . تو زندگی منی.
تو : :))))) & :-X
من:
بعد از سه ماه شنیدن صدات که داری برام می خونی که داری برام حرف می زنی حس خیلی خوبیه.
خیلی خوووووووووووووووووب
حرف زدنهای گاه و بیگاه
چت های شبانه
شب بیداری تا صبح
اذیت کردنات
عاشقانه هات
حرفهای قشنگت
از همشون خوشم میاد.
از اصرارات
از دوست داشتنات
از مهربونیات
خوشم میاد
وقتی منتمو می کشی
وقتی جوابت نمیدم نگران میشی
وقتی باهاتم و انگار ملکه ی شهر رویاهام
از همشون خوشم میاد.